(22)برنامه ریزی

متن مرتبط با «تنها» در سایت (22)برنامه ریزی نوشته شده است

(120)مستربین یا تنها در خانه؟

  • نمیترسی؟ نه نمیترسی واقعا؟ نه حوصله ات سر نمیره؟ نه... من یه آدم اینتروورتم... تازه دارم لذت میبرم از تنهایی... تازه مقدارش کافیه... عالیه! معلومه که در انتخاب عنوان شک و تردید به دلم راه دادم؟ من اینجا در شهر غریب(نه خیلی هم حالا) در خونه‌ی خاله که باید بهتون بگم از اینوره، تنها در خانه شدم! همه زنگ میزنن و تلاش میکنن این تنهایی لذت‌بخش رو از من بگیرن...منتها اونا نمیدونن که... من هر روز شب ساعت 10 11 خاموشی میزنم... نور های آبی رو روشن میکنم... مخ دندون و نسواکمو سر صبر و حین دیدن فیلم مورد علاقه‌ام میزنم و میکشم... درهارو قفل میکنم...پنجره هارو میبندم... **البته قبلش با دو تا گربه‌ی همسایه که هر شب بلااستثناء روی دیوار تو بغل هم میشینن و ستاره‌هارو نگاه میکنن یه میوحبت( صحبت به زبان میویی) انجام میدم که مطمئن باشم کم و کسری چیزی ندارن** ***ای کاش من یه گربه بودم با موود این دو تا قشنگا*** خلاصه جهت داشتن صدای سفید(وایت نویز) کولرو روشن میکنم... آلارم هام رو چک میکنم چون فوبیای بیدار نشدن و به برنامه هام نرسیدن رو دارم (اگر که یه فوبیای رسمی باش البته) بعدم تلاش میکنم خوابم ببره بدون اینکه به تمام شخصیت‌های فیلم ترسناک ها فکر کنم!! صبح‌ها هم با وجود اینکه میترسم به موقع بیدار نشم، بیدار میشم! یه قهوه‌ی با شیر و عسل درست میکنم و یه صبحونه‌ی مفصل... بعدشم میشینم پای کارها و درس‌هام تا ساعت نهار! بعد از نهار یکم استراحت میکنم... دارم از تکنیک "یه اسپرسو بزن و نیم ساعت چرتی بخواب و سرحال بیدار شو" استفاده میکنم که بگم بهتون...جوابه! *راستی چرا میگم مستر بین...البته مستربین که نه...میس بین! امشب رفتم مال نزدیک خونه‌ی خاله...داشتم با عشق و علاقه به ع, ...ادامه مطلب

  • (120)مستربین یا تنها در خانه؟

  • نمیترسی؟ نه نمیترسی واقعا؟ نه حوصله ات سر نمیره؟ نه... من یه آدم اینتروورتم... تازه دارم لذت میبرم از تنهایی... تازه مقدارش کافیه... عالیه! معلومه که در انتخاب عنوان شک و تردید به دلم راه دادم؟ من اینجا در شهر غریب(نه خیلی هم حالا) در خونه‌ی خاله که باید بهتون بگم از اینوره، تنها در خانه شدم! همه زنگ میزنن و تلاش میکنن این تنهایی لذت‌بخش رو از من بگیرن...منتها اونا نمیدونن که... من هر روز شب ساعت 10 11 خاموشی میزنم... نور های آبی رو روشن میکنم... مخ دندون و نسواکمو سر صبر و حین دیدن فیلم مورد علاقه‌ام میزنم و میکشم... درهارو قفل میکنم...پنجره هارو میبندم... **البته قبلش با دو تا گربه‌ی همسایه که هر شب بلااستثناء روی دیوار تو بغل هم میشینن و ستاره‌هارو نگاه میکنن یه میوحبت( صحبت به زبان میویی) انجام میدم که مطمئن باشم کم و کسری چیزی ندارن** ***ای کاش من یه گربه بودم با موود این دو تا قشنگا*** خلاصه جهت داشتن صدای سفید(وایت نویز) کولرو روشن میکنم... آلارم هام رو چک میکنم چون فوبیای بیدار نشدن و به برنامه هام نرسیدن رو دارم (اگر که یه فوبیای رسمی باش البته) بعدم تلاش میکنم خوابم ببره بدون اینکه به تمام شخصیت‌های فیلم ترسناک ها فکر کنم!! صبح‌ها هم با وجود اینکه میترسم به موقع بیدار نشم، بیدار میشم! یه قهوه‌ی با شیر و عسل درست میکنم و یه صبحونه‌ی مفصل... بعدشم میشینم پای کارها و درس‌هام تا ساعت نهار! بعد از نهار یکم استراحت میکنم... دارم از تکنیک "یه اسپرسو بزن و نیم ساعت چرتی بخواب و سرحال بیدار شو" استفاده میکنم که بگم بهتون...جوابه! *راستی چرا میگم مستر بین...البته مستربین که نه...میس بین! امشب رفتم مال نزدیک خونه‌ی خاله...داشتم با عشق و علاقه به ع, ...ادامه مطلب

  • (120)مستربین یا تنها در خانه؟

  • نمیترسی؟ نه نمیترسی واقعا؟ نه حوصله ات سر نمیره؟ نه... من یه آدم اینتروورتم... تازه دارم لذت میبرم از تنهایی... تازه مقدارش کافیه... عالیه! معلومه که در انتخاب عنوان شک و تردید به دلم راه دادم؟ من اینجا در شهر غریب(نه خیلی هم حالا) در خونه‌ی خاله که باید بهتون بگم از اینوره، تنها در خانه شدم! همه زنگ میزنن و تلاش میکنن این تنهایی لذت‌بخش رو از من بگیرن...منتها اونا نمیدونن که... من هر روز شب ساعت 10 11 خاموشی میزنم... نور های آبی رو روشن میکنم... مخ دندون و نسواکمو سر صبر و حین دیدن فیلم مورد علاقه‌ام میزنم و میکشم... درهارو قفل میکنم...پنجره هارو میبندم... **البته قبلش با دو تا گربه‌ی همسایه که هر شب بلااستثناء روی دیوار تو بغل هم میشینن و ستاره‌هارو نگاه میکنن یه میوحبت( صحبت به زبان میویی) انجام میدم که مطمئن باشم کم و کسری چیزی ندارن** ***ای کاش من یه گربه بودم با موود این دو تا قشنگا*** خلاصه جهت داشتن صدای سفید(وایت نویز) کولرو روشن میکنم... آلارم هام رو چک میکنم چون فوبیای بیدار نشدن و به برنامه هام نرسیدن رو دارم (اگر که یه فوبیای رسمی باش البته) بعدم تلاش میکنم خوابم ببره بدون اینکه به تمام شخصیت‌های فیلم ترسناک ها فکر کنم!! صبح‌ها هم با وجود اینکه میترسم به موقع بیدار نشم، بیدار میشم! یه قهوه‌ی با شیر و عسل درست میکنم و یه صبحونه‌ی مفصل... بعدشم میشینم پای کارها و درس‌هام تا ساعت نهار! بعد از نهار یکم استراحت میکنم... دارم از تکنیک "یه اسپرسو بزن و نیم ساعت چرتی بخواب و سرحال بیدار شو" استفاده میکنم که بگم بهتون...جوابه! *راستی چرا میگم مستر بین...البته مستربین که نه...میس بین! امشب رفتم مال نزدیک خونه‌ی خاله...داشتم با عشق و علاقه به ع, ...ادامه مطلب

  • (120)مستربین یا تنها در خانه؟

  • نمیترسی؟ نه نمیترسی واقعا؟ نه حوصله ات سر نمیره؟ نه... من یه آدم اینتروورتم... تازه دارم لذت میبرم از تنهایی... تازه مقدارش کافیه... عالیه! معلومه که در انتخاب عنوان شک و تردید به دلم راه دادم؟ من اینجا در شهر غریب(نه خیلی هم حالا) در خونه‌ی خاله که باید بهتون بگم از اینوره، تنها در خانه شدم! همه زنگ میزنن و تلاش میکنن این تنهایی لذت‌بخش رو از من بگیرن...منتها اونا نمیدونن که... من هر روز شب ساعت 10 11 خاموشی میزنم... نور های آبی رو روشن میکنم... مخ دندون و نسواکمو سر صبر و حین دیدن فیلم مورد علاقه‌ام میزنم و میکشم... درهارو قفل میکنم...پنجره هارو میبندم... **البته قبلش با دو تا گربه‌ی همسایه که هر شب بلااستثناء روی دیوار تو بغل هم میشینن و ستاره‌هارو نگاه میکنن یه میوحبت( صحبت به زبان میویی) انجام میدم که مطمئن باشم کم و کسری چیزی ندارن** ***ای کاش من یه گربه بودم با موود این دو تا قشنگا*** خلاصه جهت داشتن صدای سفید(وایت نویز) کولرو روشن میکنم... آلارم هام رو چک میکنم چون فوبیای بیدار نشدن و به برنامه هام نرسیدن رو دارم (اگر که یه فوبیای رسمی باش البته) بعدم تلاش میکنم خوابم ببره بدون اینکه به تمام شخصیت‌های فیلم ترسناک ها فکر کنم!! صبح‌ها هم با وجود اینکه میترسم به موقع بیدار نشم، بیدار میشم! یه قهوه‌ی با شیر و عسل درست میکنم و یه صبحونه‌ی مفصل... بعدشم میشینم پای کارها و درس‌هام تا ساعت نهار! بعد از نهار یکم استراحت میکنم... دارم از تکنیک "یه اسپرسو بزن و نیم ساعت چرتی بخواب و سرحال بیدار شو" استفاده میکنم که بگم بهتون...جوابه! *راستی چرا میگم مستر بین...البته مستربین که نه...میس بین! امشب رفتم مال نزدیک خونه‌ی خاله...داشتم با عشق و علاقه به ع, ...ادامه مطلب

  • (120)مستربین یا تنها در خانه؟

  • نمیترسی؟ نه نمیترسی واقعا؟ نه حوصله ات سر نمیره؟ نه... من یه آدم اینتروورتم... تازه دارم لذت میبرم از تنهایی... تازه مقدارش کافیه... عالیه! معلومه که در انتخاب عنوان شک و تردید به دلم راه دادم؟ من اینجا در شهر غریب(نه خیلی هم حالا) در خونه‌ی خاله که باید بهتون بگم از اینوره، تنها در خانه شدم! همه زنگ میزنن و تلاش میکنن این تنهایی لذت‌بخش رو از من بگیرن...منتها اونا نمیدونن که... من هر روز شب ساعت 10 11 خاموشی میزنم... نور های آبی رو روشن میکنم... مخ دندون و نسواکمو سر صبر و حین دیدن فیلم مورد علاقه‌ام میزنم و میکشم... درهارو قفل میکنم...پنجره هارو میبندم... **البته قبلش با دو تا گربه‌ی همسایه که هر شب بلااستثناء روی دیوار تو بغل هم میشینن و ستاره‌هارو نگاه میکنن یه میوحبت( صحبت به زبان میویی) انجام میدم که مطمئن باشم کم و کسری چیزی ندارن** ***ای کاش من یه گربه بودم با موود این دو تا قشنگا*** خلاصه جهت داشتن صدای سفید(وایت نویز) کولرو روشن میکنم... آلارم هام رو چک میکنم چون فوبیای بیدار نشدن و به برنامه هام نرسیدن رو دارم (اگر که یه فوبیای رسمی باش البته) بعدم تلاش میکنم خوابم ببره بدون اینکه به تمام شخصیت‌های فیلم ترسناک ها فکر کنم!! صبح‌ها هم با وجود اینکه میترسم به موقع بیدار نشم، بیدار میشم! یه قهوه‌ی با شیر و عسل درست میکنم و یه صبحونه‌ی مفصل... بعدشم میشینم پای کارها و درس‌هام تا ساعت نهار! بعد از نهار یکم استراحت میکنم... دارم از تکنیک "یه اسپرسو بزن و نیم ساعت چرتی بخواب و سرحال بیدار شو" استفاده میکنم که بگم بهتون...جوابه! *راستی چرا میگم مستر بین...البته مستربین که نه...میس بین! امشب رفتم مال نزدیک خونه‌ی خاله...داشتم با عشق و علاقه به ع, ...ادامه مطلب

  • (120)مستربین یا تنها در خانه؟

  • نمیترسی؟ نه نمیترسی واقعا؟ نه حوصله ات سر نمیره؟ نه... من یه آدم اینتروورتم... تازه دارم لذت میبرم از تنهایی... تازه مقدارش کافیه... عالیه! معلومه که در انتخاب عنوان شک و تردید به دلم راه دادم؟ من اینجا در شهر غریب(نه خیلی هم حالا) در خونه‌ی خاله که باید بهتون بگم از اینوره، تنها در خانه شدم! همه زنگ میزنن و تلاش میکنن این تنهایی لذت‌بخش رو از من بگیرن...منتها اونا نمیدونن که... من هر روز شب ساعت 10 11 خاموشی میزنم... نور های آبی رو روشن میکنم... مخ دندون و نسواکمو سر صبر و حین دیدن فیلم مورد علاقه‌ام میزنم و میکشم... درهارو قفل میکنم...پنجره هارو میبندم... **البته قبلش با دو تا گربه‌ی همسایه که هر شب بلااستثناء روی دیوار تو بغل هم میشینن و ستاره‌هارو نگاه میکنن یه میوحبت( صحبت به زبان میویی) انجام میدم که مطمئن باشم کم و کسری چیزی ندارن** ***ای کاش من یه گربه بودم با موود این دو تا قشنگا*** خلاصه جهت داشتن صدای سفید(وایت نویز) کولرو روشن میکنم... آلارم هام رو چک میکنم چون فوبیای بیدار نشدن و به برنامه هام نرسیدن رو دارم (اگر که یه فوبیای رسمی باش البته) بعدم تلاش میکنم خوابم ببره بدون اینکه به تمام شخصیت‌های فیلم ترسناک ها فکر کنم!! صبح‌ها هم با وجود اینکه میترسم به موقع بیدار نشم، بیدار میشم! یه قهوه‌ی با شیر و عسل درست میکنم و یه صبحونه‌ی مفصل... بعدشم میشینم پای کارها و درس‌هام تا ساعت نهار! بعد از نهار یکم استراحت میکنم... دارم از تکنیک "یه اسپرسو بزن و نیم ساعت چرتی بخواب و سرحال بیدار شو" استفاده میکنم که بگم بهتون...جوابه! *راستی چرا میگم مستر بین...البته مستربین که نه...میس بین! امشب رفتم مال نزدیک خونه‌ی خاله...داشتم با عشق و علاقه به ع, ...ادامه مطلب

  • (120)مستربین یا تنها در خانه؟

  • نمیترسی؟ نه نمیترسی واقعا؟ نه حوصله ات سر نمیره؟ نه... من یه آدم اینتروورتم... تازه دارم لذت میبرم از تنهایی... تازه مقدارش کافیه... عالیه! معلومه که در انتخاب عنوان شک و تردید به دلم راه دادم؟ من اینجا در شهر غریب(نه خیلی هم حالا) در خونه‌ی خاله که باید بهتون بگم از اینوره، تنها در خانه شدم! همه زنگ میزنن و تلاش میکنن این تنهایی لذت‌بخش رو از من بگیرن...منتها اونا نمیدونن که... من هر روز شب ساعت 10 11 خاموشی میزنم... نور های آبی رو روشن میکنم... مخ دندون و نسواکمو سر صبر و حین دیدن فیلم مورد علاقه‌ام میزنم و میکشم... درهارو قفل میکنم...پنجره هارو میبندم... **البته قبلش با دو تا گربه‌ی همسایه که هر شب بلااستثناء روی دیوار تو بغل هم میشینن و ستاره‌هارو نگاه میکنن یه میوحبت( صحبت به زبان میویی) انجام میدم که مطمئن باشم کم و کسری چیزی ندارن** ***ای کاش من یه گربه بودم با موود این دو تا قشنگا*** خلاصه جهت داشتن صدای سفید(وایت نویز) کولرو روشن میکنم... آلارم هام رو چک میکنم چون فوبیای بیدار نشدن و به برنامه هام نرسیدن رو دارم (اگر که یه فوبیای رسمی باش البته) بعدم تلاش میکنم خوابم ببره بدون اینکه به تمام شخصیت‌های فیلم ترسناک ها فکر کنم!! صبح‌ها هم با وجود اینکه میترسم به موقع بیدار نشم، بیدار میشم! یه قهوه‌ی با شیر و عسل درست میکنم و یه صبحونه‌ی مفصل... بعدشم میشینم پای کارها و درس‌هام تا ساعت نهار! بعد از نهار یکم استراحت میکنم... دارم از تکنیک "یه اسپرسو بزن و نیم ساعت چرتی بخواب و سرحال بیدار شو" استفاده میکنم که بگم بهتون...جوابه! *راستی چرا میگم مستر بین...البته مستربین که نه...میس بین! امشب رفتم مال نزدیک خونه‌ی خاله...داشتم با عشق و علاقه به ع, ...ادامه مطلب

  • (120)مستربین یا تنها در خانه؟

  • نمیترسی؟ نه نمیترسی واقعا؟ نه حوصله ات سر نمیره؟ نه... من یه آدم اینتروورتم... تازه دارم لذت میبرم از تنهایی... تازه مقدارش کافیه... عالیه! معلومه که در انتخاب عنوان شک و تردید به دلم راه دادم؟ من اینجا در شهر غریب(نه خیلی هم حالا) در خونه‌ی خاله که باید بهتون بگم از اینوره، تنها در خانه شدم! همه زنگ میزنن و تلاش میکنن این تنهایی لذت‌بخش رو از من بگیرن...منتها اونا نمیدونن که... من هر روز شب ساعت 10 11 خاموشی میزنم... نور های آبی رو روشن میکنم... مخ دندون و نسواکمو سر صبر و حین دیدن فیلم مورد علاقه‌ام میزنم و میکشم... درهارو قفل میکنم...پنجره هارو میبندم... **البته قبلش با دو تا گربه‌ی همسایه که هر شب بلااستثناء روی دیوار تو بغل هم میشینن و ستاره‌هارو نگاه میکنن یه میوحبت( صحبت به زبان میویی) انجام میدم که مطمئن باشم کم و کسری چیزی ندارن** ***ای کاش من یه گربه بودم با موود این دو تا قشنگا*** خلاصه جهت داشتن صدای سفید(وایت نویز) کولرو روشن میکنم... آلارم هام رو چک میکنم چون فوبیای بیدار نشدن و به برنامه هام نرسیدن رو دارم (اگر که یه فوبیای رسمی باش البته) بعدم تلاش میکنم خوابم ببره بدون اینکه به تمام شخصیت‌های فیلم ترسناک ها فکر کنم!! صبح‌ها هم با وجود اینکه میترسم به موقع بیدار نشم، بیدار میشم! یه قهوه‌ی با شیر و عسل درست میکنم و یه صبحونه‌ی مفصل... بعدشم میشینم پای کارها و درس‌هام تا ساعت نهار! بعد از نهار یکم استراحت میکنم... دارم از تکنیک "یه اسپرسو بزن و نیم ساعت چرتی بخواب و سرحال بیدار شو" استفاده میکنم که بگم بهتون...جوابه! *راستی چرا میگم مستر بین...البته مستربین که نه...میس بین! امشب رفتم مال نزدیک خونه‌ی خاله...داشتم با عشق و علاقه به ع, ...ادامه مطلب

  • (120)مستربین یا تنها در خانه؟

  • نمیترسی؟ نه نمیترسی واقعا؟ نه حوصله ات سر نمیره؟ نه... من یه آدم اینتروورتم... تازه دارم لذت میبرم از تنهایی... تازه مقدارش کافیه... عالیه! معلومه که در انتخاب عنوان شک و تردید به دلم راه دادم؟ من اینجا در شهر غریب(نه خیلی هم حالا) در خونه‌ی خاله که باید بهتون بگم از اینوره، تنها در خانه شدم! همه زنگ میزنن و تلاش میکنن این تنهایی لذت‌بخش رو از من بگیرن...منتها اونا نمیدونن که... من هر روز شب ساعت 10 11 خاموشی میزنم... نور های آبی رو روشن میکنم... مخ دندون و نسواکمو سر صبر و حین دیدن فیلم مورد علاقه‌ام میزنم و میکشم... درهارو قفل میکنم...پنجره هارو میبندم... **البته قبلش با دو تا گربه‌ی همسایه که هر شب بلااستثناء روی دیوار تو بغل هم میشینن و ستاره‌هارو نگاه میکنن یه میوحبت( صحبت به زبان میویی) انجام میدم که مطمئن باشم کم و کسری چیزی ندارن** ***ای کاش من یه گربه بودم با موود این دو تا قشنگا*** خلاصه جهت داشتن صدای سفید(وایت نویز) کولرو روشن میکنم... آلارم هام رو چک میکنم چون فوبیای بیدار نشدن و به برنامه هام نرسیدن رو دارم (اگر که یه فوبیای رسمی باش البته) بعدم تلاش میکنم خوابم ببره بدون اینکه به تمام شخصیت‌های فیلم ترسناک ها فکر کنم!! صبح‌ها هم با وجود اینکه میترسم به موقع بیدار نشم، بیدار میشم! یه قهوه‌ی با شیر و عسل درست میکنم و یه صبحونه‌ی مفصل... بعدشم میشینم پای کارها و درس‌هام تا ساعت نهار! بعد از نهار یکم استراحت میکنم... دارم از تکنیک "یه اسپرسو بزن و نیم ساعت چرتی بخواب و سرحال بیدار شو" استفاده میکنم که بگم بهتون...جوابه! *راستی چرا میگم مستر بین...البته مستربین که نه...میس بین! امشب رفتم مال نزدیک خونه‌ی خاله...داشتم با عشق و علاقه به ع, ...ادامه مطلب

  • (120)مستربین یا تنها در خانه؟

  • نمیترسی؟ نه نمیترسی واقعا؟ نه حوصله ات سر نمیره؟ نه... من یه آدم اینتروورتم... تازه دارم لذت میبرم از تنهایی... تازه مقدارش کافیه... عالیه! معلومه که در انتخاب عنوان شک و تردید به دلم راه دادم؟ من اینجا در شهر غریب(نه خیلی هم حالا) در خونه‌ی خاله که باید بهتون بگم از اینوره، تنها در خانه شدم! همه زنگ میزنن و تلاش میکنن این تنهایی لذت‌بخش رو از من بگیرن...منتها اونا نمیدونن که... من هر روز شب ساعت 10 11 خاموشی میزنم... نور های آبی رو روشن میکنم... مخ دندون و نسواکمو سر صبر و حین دیدن فیلم مورد علاقه‌ام میزنم و میکشم... درهارو قفل میکنم...پنجره هارو میبندم... **البته قبلش با دو تا گربه‌ی همسایه که هر شب بلااستثناء روی دیوار تو بغل هم میشینن و ستاره‌هارو نگاه میکنن یه میوحبت( صحبت به زبان میویی) انجام میدم که مطمئن باشم کم و کسری چیزی ندارن** ***ای کاش من یه گربه بودم با موود این دو تا قشنگا*** خلاصه جهت داشتن صدای سفید(وایت نویز) کولرو روشن میکنم... آلارم هام رو چک میکنم چون فوبیای بیدار نشدن و به برنامه هام نرسیدن رو دارم (اگر که یه فوبیای رسمی باش البته) بعدم تلاش میکنم خوابم ببره بدون اینکه به تمام شخصیت‌های فیلم ترسناک ها فکر کنم!! صبح‌ها هم با وجود اینکه میترسم به موقع بیدار نشم، بیدار میشم! یه قهوه‌ی با شیر و عسل درست میکنم و یه صبحونه‌ی مفصل... بعدشم میشینم پای کارها و درس‌هام تا ساعت نهار! بعد از نهار یکم استراحت میکنم... دارم از تکنیک "یه اسپرسو بزن و نیم ساعت چرتی بخواب و سرحال بیدار شو" استفاده میکنم که بگم بهتون...جوابه! *راستی چرا میگم مستر بین...البته مستربین که نه...میس بین! امشب رفتم مال نزدیک خونه‌ی خاله...داشتم با عشق و علاقه به ع, ...ادامه مطلب

  • (120)مستربین یا تنها در خانه؟

  • نمیترسی؟ نه نمیترسی واقعا؟ نه حوصله ات سر نمیره؟ نه... من یه آدم اینتروورتم... تازه دارم لذت میبرم از تنهایی... تازه مقدارش کافیه... عالیه! معلومه که در انتخاب عنوان شک و تردید به دلم راه دادم؟ من اینجا در شهر غریب(نه خیلی هم حالا) در خونه‌ی خاله که باید بهتون بگم از اینوره، تنها در خانه شدم! همه زنگ میزنن و تلاش میکنن این تنهایی لذت‌بخش رو از من بگیرن...منتها اونا نمیدونن که... من هر روز شب ساعت 10 11 خاموشی میزنم... نور های آبی رو روشن میکنم... مخ دندون و نسواکمو سر صبر و حین دیدن فیلم مورد علاقه‌ام میزنم و میکشم... درهارو قفل میکنم...پنجره هارو میبندم... **البته قبلش با دو تا گربه‌ی همسایه که هر شب بلااستثناء روی دیوار تو بغل هم میشینن و ستاره‌هارو نگاه میکنن یه میوحبت( صحبت به زبان میویی) انجام میدم که مطمئن باشم کم و کسری چیزی ندارن** ***ای کاش من یه گربه بودم با موود این دو تا قشنگا*** خلاصه جهت داشتن صدای سفید(وایت نویز) کولرو روشن میکنم... آلارم هام رو چک میکنم چون فوبیای بیدار نشدن و به برنامه هام نرسیدن رو دارم (اگر که یه فوبیای رسمی باش البته) بعدم تلاش میکنم خوابم ببره بدون اینکه به تمام شخصیت‌های فیلم ترسناک ها فکر کنم!! صبح‌ها هم با وجود اینکه میترسم به موقع بیدار نشم، بیدار میشم! یه قهوه‌ی با شیر و عسل درست میکنم و یه صبحونه‌ی مفصل... بعدشم میشینم پای کارها و درس‌هام تا ساعت نهار! بعد از نهار یکم استراحت میکنم... دارم از تکنیک "یه اسپرسو بزن و نیم ساعت چرتی بخواب و سرحال بیدار شو" استفاده میکنم که بگم بهتون...جوابه! *راستی چرا میگم مستر بین...البته مستربین که نه...میس بین! امشب رفتم مال نزدیک خونه‌ی خاله...داشتم با عشق و علاقه به ع, ...ادامه مطلب

  • (120)مستربین یا تنها در خانه؟

  • نمیترسی؟ نه نمیترسی واقعا؟ نه حوصله ات سر نمیره؟ نه... من یه آدم اینتروورتم... تازه دارم لذت میبرم از تنهایی... تازه مقدارش کافیه... عالیه! معلومه که در انتخاب عنوان شک و تردید به دلم راه دادم؟ من اینجا در شهر غریب(نه خیلی هم حالا) در خونه‌ی خاله که باید بهتون بگم از اینوره، تنها در خانه شدم! همه زنگ میزنن و تلاش میکنن این تنهایی لذت‌بخش رو از من بگیرن...منتها اونا نمیدونن که... من هر روز شب ساعت 10 11 خاموشی میزنم... نور های آبی رو روشن میکنم... مخ دندون و نسواکمو سر صبر و حین دیدن فیلم مورد علاقه‌ام میزنم و میکشم... درهارو قفل میکنم...پنجره هارو میبندم... **البته قبلش با دو تا گربه‌ی همسایه که هر شب بلااستثناء روی دیوار تو بغل هم میشینن و ستاره‌هارو نگاه میکنن یه میوحبت( صحبت به زبان میویی) انجام میدم که مطمئن باشم کم و کسری چیزی ندارن** ***ای کاش من یه گربه بودم با موود این دو تا قشنگا*** خلاصه جهت داشتن صدای سفید(وایت نویز) کولرو روشن میکنم... آلارم هام رو چک میکنم چون فوبیای بیدار نشدن و به برنامه هام نرسیدن رو دارم (اگر که یه فوبیای رسمی باش البته) بعدم تلاش میکنم خوابم ببره بدون اینکه به تمام شخصیت‌های فیلم ترسناک ها فکر کنم!! صبح‌ها هم با وجود اینکه میترسم به موقع بیدار نشم، بیدار میشم! یه قهوه‌ی با شیر و عسل درست میکنم و یه صبحونه‌ی مفصل... بعدشم میشینم پای کارها و درس‌هام تا ساعت نهار! بعد از نهار یکم استراحت میکنم... دارم از تکنیک "یه اسپرسو بزن و نیم ساعت چرتی بخواب و سرحال بیدار شو" استفاده میکنم که بگم بهتون...جوابه! *راستی چرا میگم مستر بین...البته مستربین که نه...میس بین! امشب رفتم مال نزدیک خونه‌ی خاله...داشتم با عشق و علاقه به ع, ...ادامه مطلب

  • (49)تنها وبلاگ است که میماند:)

  • السلام علیکم با ایها البلاگر:) بذارین همین اول بگم که این پست "شاید" آخرین پست این وبلاگ باشه! ولی "آخرین پست" بودنِ این پست به معنای پایانِ "پاییز پر رنگ" و "مهرآ" نیست قطعا... اصلا "شاید" هر از چند گاهی پستَک(پست کوچیک:) ای یا جمله ای یا شعری از اینجانب اینجا منتشر بشه... البته "شاید"...هیچ چیزی قطعی نیست.... به هر حال کنکور و امتحان نهایی شتر هایی اند که در خونۀ هر دانش آموزی میشینند... منم به تبع از این شتر های دوستداشتنی در امان نیستم دیگه... با وجود اینکه مطمئنم درک میکنید این موضوع رو... اما بازم طلب پوزش فراوان دارم:) و اینکه، دعا کنید برام!^^ +مهرآ فینگیل را کلی مسخره کرد...بیایید مثل او نباشیم! وگرنه خدا چنان با چوبش میزند پس کلّه مان که با صورت پخش زمین شویم! پوست زانویمان هم اندازه یه کف دست کنده شود! میسوزه زانوم خب!://// +امشب سرِ کلاس، در حال دادن آزمون بودیم که برقا "جوووف" رفت! ما هم اجباراً چراغ موبایلا رو روشن کردیم... نونا برگشته میگه "خب حالا که فضا رمانتیک شده راحت تر حل میکنید سوالارو!":| +نظرات این پست بدون تایید ثبت میشن و تو اولین فرصت هم جوابشون میدم...عا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها