کی میاد بریم همایش؟ -من واقعا دوست داشتم بیام +چرا نمیری خب؟ -اگه برم دیگه رسما حذف میشم این ترم:") اولین مقالهای که نوشتم اکسپت شده و پوسترش هفته دیگه توی روز تولدم قراره توی دانشگاه شهیدبهشتی به نمایش گذاشته بشه و من هزار کیلومتر اونطرفتر توی دانشگاه خودمون باید بشینم سر کلاس فیزیولوژی میکروبی و گیاهی و جانوری و آدم فاضایایی، که این ترم زیبا به خاطر غیبتهام حذف نشم... من میخوام برم تهران، دانشگاه شهید بهشتی... من میخوام پوستر مقالهام رو ببینم که آویزون شده اونجا! میخوام توضیح بدم داستانشو... ولی خب اینطور که شاعر و شعرا میگن: گاهی وقتا آرزو کن به آرزوت نرسی عشق یعنی نرسیدن، همینشم شیرینه! و خب بنده مجبورم این شیرینی غمناک رو به جون بخرم:( پی اس: به نظرتون واسه استادام گز خوشمزهی اصفهان ببرم راضی میشن غیبتهامو فرامووووش کنن؟:) پی اس پریم: **هشدار نظرسنجی** به عنوان یه خانمی که عطرهای اسپرت و مردونه رو بیشتر از زنونهها میپسنده، و بعد از اون داستانی که خونده که عطرهای مردونه برای جذب زنان و عطرهای زنونه برای جذب مردان هست، بیشتر از قبل به استفاده از عطرهای اسپرت پافشاری میکنه، دوست دارم بدونم آقاها چه عطرهایی رو واااااقعا میپسندن؟ برای پدر عطر با بوی چوب و برگ و مخلفات بگیرم بیشتر ممکنه مورد پسند باشه یا ازینا که بوی خاک و دود این چیزارو میده؟ یا تند و خنک؟ یا اصلا میوهای؟ بخوانید, ...ادامه مطلب
امروز بعد از نه ماه تقریبا، نشریهمون رفت برای گرفتن تاییدیهی نهایی و بعدشم انشالله انتشار... مجله ای که من مامانش بودم رسما... نه ماه تمام، پیگیریهاش و حرص خوردنهاش گردن من بود... هماهنگی با دفتر نشریات و تک تک بچهها و نویسندهها با من بود... این دو ماه آخرم که کل ویراست و اوکی کردن صفحهآرا و طراح جلد و مخلفات! و امروز فهمیدم که بابای نشریه، اون کسیه که اجازه گرفتن شناسنامه و تاییدیهاش رو داره... آپشن گرفتن تاییدیه، روی پنل من باز نمیشه! مامان بودن واقعا سخته... علی الخصوص تو ایران! پی اس: نشریه دو قلو بوده و فعلا قل اولش در دست انتشاره...باشد که قل دومش هم به سلامتی برسه به مرحلهی انتشار! پی اس دو: به نظرتون الان اونقدری فرهیخته شدم که اکانت توئیتر باز کنم؟:))) پی اس سه: من به عنوان کسی که پر از تردیدم، مدتهاست یه عادتی پیدا کردم که قبل از انجام کاری، از خواهر وسطی میپرسم: آره یا نه؟ اون میگه بر اساس حالت صدات و شناختی که ازت دارم، جواب میدم که آره یا نه... چون مشخصه از رفتارت در اون لحظه که کدوم جواب رو نیاز داری بشنوی... کتابی میخوندم از نمیدونم کدوم نویسنده... میگفت اگر دچار تردید شدی یه سکه بردار و بنداز هوا... مشخص کن که مثلا اگر سر اومد فلان کار رو میکنی و اگر دم اومد بهمان کار رو... میگفت حتی نیازی نیست نتیجه رو ببینی و بر اساس اون تصمیم بگیری! همون زمانی که سکه داره توی هوا میچرخه، تو تصمیمتو گرفتی که میخوای نتیجه کدوم باشه و اگر به این نقطه رسیدی، باید کاری رو انجام بدی که تصمیمش رو گرفتی و خلاصه لازم هست که به خودت اعتماد کنی! سیستم آره یا نه، در واقع برای من همون سکه است! پی اس آخر: به آدمی که ازدواج کرده، و میدونی که ازدواج کرده، و م, ...ادامه مطلب
دوباره پاییز... هم چون مرغ اساطیری موسیقیِ یـــــلدا سر میدهد و میرقصد... و میخندد... و میسوزد... و از خاکسترش، ستاره ای... متولد می شود ستاره ای از جنس مهر ستاره ای به نام خورشید! (مهرآ.ن) 1+یلداتون پساپس مبارک:))) 2+امروز تولد مامان نادیاست! 3+میگن شب یلدا، شب تولد "خورشید"... چون از فرداش طول روز زیاد و زیادتر میشه! 4+اصلا مهم نیست که فرق یلدا با بقیه ی روزای سال چند ثانیه یا چند دقیقه بیشتر نیست...مهم اینه که هرسال اینهمه آدم به خاطرش دور هم جمع میشن و جشن میگیرن...ارزش یلدا به همین جمع شدنا و خوشحالیاشه دیگه:)), ...ادامه مطلب
ماه میگرید و... امسال خزان میگرید... از غم رفتن عباس،حزان میگرید ... (مهرآ.ن):دی وقتی تولد آدم روز شهادت حضرت عباس باشه، خودش دلیلی بر خاص بودن تولده:) دوست داشتم شب تولدم برم هیئت و رفتم... اونجا بود که فهمیدم بزرگ شدم!حداقل بزرگتر از پارسال... همیشه با وجود اینکه هیئت و نوحه و تعذیه و کلا محرمو دوست داشتم، اما هیچوقت زار زار گریه کردن های بقیه رو درک نمیکردم... مامان میگفت"بزرگ تر شی دلیلشو میفهمی" و من امسال بعد از دیدن تعذیه قاسم، و بعد از اینکه اشک تو چشام حلقه زد، فهمیدم که به معنای واقعی"بزرگ شدم!" خیلی سخته پذیرفتن این واقعیت!!!, ...ادامه مطلب