(22)برنامه ریزی

متن مرتبط با «غربت» در سایت (22)برنامه ریزی نوشته شده است

(121)تو غربت غروب پاییز

  • غربت. [ غ ُ ب َ ] غُربَة. دوری از جای خود.  دوری از وطن. جدائی از وطن در طلب مقصود. غربت رو به صد چیز معنی کردن... هزاران تا شعر و آهنگ در وصفش گفتن... چرا فقط و فقط نمیگیم‌ دوری؟ دوری از نقطه امن... از جایی که شروع کردی! دوری از نقطه اوج...ستاره‌ی راهنمای قطبی! دوری از آدم‌هایی که با تموم وجود میشناسی! دوری از مکان‌هایی که هر روز هر روز با علاقه ازشون رد میشدی! دوری از خودت...‌اون ورژنی که فقط توی خلوت آزادش میکنی! دوری از افکارت...وقتایی که بیانشون میکنی و مقابله‌ای در برابرشون نمیشه! دوری از همه چیز و همه جا و همه کس! اصلا بیاین ربطش ندیم به پاییز... پاییز پادشاه فصل‌هاست...اخوان ثالث میگه! پاییز فصل جدایی نیست...آزین گوهردوست میگه! بیاین ربطش ندیم به پاییز... ما کلا انسان‌های غریبی هستیم..  توی این دنیای پر سرعت... با اینهمه تنوع و افکار رنگارنگ... وقتی هیچکس حرفمون رو نمیفهمه، یا مثلا هیچکس دردمون رو نمیفهمه، حتی شادیامون رو نمیفهمه، خب ما همه انسان‌های غریبی هستیم. ما توی وطن خودمون... کنار آدمایی که زبان مادریشون باهامون یکیه، بازم میتونیم احساس غربت کنیم! چون که خیلی خیلی از هم جدا و از هم متفاوتیم! این یه مشکل نیست... عدم تعلق به هیچ چیز... رهاییه محضه! حتی اگه سخت بشه، حتی اگه هر روز صبرمونو زیر سوال ببره، رهاییه محضه. رهایی هم یعنی غربت... رها کنی یا رها بشی یا رها بری و رها بیای... خب غربت سخته! واسه همین گاهی، وقتی داری زیر مشکلات خرد میشی، دستی دراز میکنی تا شاید دست آشنایی بتونه از اون زیر بیرون بیارت! هر چند ته تهش، خودت میتونی و فقط خودت توانایی نجات خودت رو داری! کمک گرفتن خوبه...در صورتی که آدم‌هایی با مشکلات مشابه خودت داشته باش, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها