(22)برنامه ریزی

متن مرتبط با «میکنم» در سایت (22)برنامه ریزی نوشته شده است

(87) به ماشین نگاه میکنم و آه میکشم...!

  • دما ۴۰ درجه ی ناقابله کوله ام بسیار سنگینه خیلی هم دیرم شده ولی خب ده تا خیابونه فقط... +ماشین خونه است؟ +آره میدونم جا پارک پیدا نخواهم کرد و تازه اپ دزدگیر ماشین رو هم ندارم و اینکه بین خودمون باشه...تا حالا تنهای تنها رانندگی نکردم=] دم در بر میگردم و به ماشین نگاه میکنم چلچله آه میکشد! منم همینطور! گرمه:"( توی مسیر تمام گنجشک ها دارن هلاک میشن... تمام باغچه ها رو دارن آب میدن که نمیرن از گرما گل های پر طاقتشون... ماشین ها داغ کردن... آدما هم خسته و بی‌حوصله دارن زیر کوچکترین سایه ها حرکت میکنن. چرا واقعا اینقدر گرمه؟ پی اس: الان فهمیدم عینکمو یادم رفته...نهههه...چشمااااانم.... پی اس پریم: برگشته بهم میگه نه آخه تو خیلی آروم و محجوب و سر به زیری! دلم میخواست برگردم بهش بگم: گمشو بابا تا فکتو نیاوردم پایین...از مادر نزاییده کسی به من بگه محجوب و سر به زیر...یه فاکینگ درصد فکر کن از تو خوشم نمیاد که باهات حرف نمیزدم +چند تا اموجی بد بد هم میذاشتم براش که بفهمه محجوب جد و آبادشه! بعد دیدم نه نمیشه...از جد و آباد به هم میرسیم گل به خودی میشه... خلاصه که فقط بلاکش کردم دلم خنک شه:) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • (15)حواسم را هرجایی که پرت میکنم باز هم کنار"تو"می افتد!!!

  • شده کلی چیز برای نوشتن داشته باشین و ندونین کدومو بنویسین؟!دوستدارم یه کمی درد دل کنم... دوستدارم یه پست خاص درباره ی شمال بزارم.... دوستدارم از الان بگم و خونه ی عمو و عمو زاده ها... دوستدارم از هفته ی پیش بگم و خونه ی خاله و خاله زاده ها... همه اینارو دوست دارم بگم...ولی آسیاب به نوبت...هان؟! کلی خلاصه باید توضیح بدم و منم که خلاصه نویسیم مفتضح!! به لطف خودتون ببخشید:))) پرییشب وقت خواب بود...ماهم خسته ی راه... پسر عمو جان یه بالشت گرفت دستش و...دیگه گمونم نیاز به توضیح نیست...! خلاصه همه بیخواب شده و تا چهار صبح داشتیم چیپس و آبمیوه میخوردیم:) صبح دیروز...هنوز ازخوا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها